خاطرات دانش آموز شهيد محمّد حسين نقی زاده(۳)

دانش آموز شهيد محمّد حسين نقی زاده كلّی از افطار گذشته بود. رسمش بود كه نماز را همان‌جا توی سپاه بخواند. تقسيم غذای زندانيان كه تمام شد،آمد. ـ « مامان! غذايی مونده؟» ـ « مگه همون‌جا افطار نكردی؟» نه اون غذا از  بيت‌الماله؛ جايز نيست من بخورم. سفره كه پهن شد، چند لقمه‌اي خورد. ـ … ادامه خواندن خاطرات دانش آموز شهيد محمّد حسين نقی زاده(۳)